ضبط اوچیدا از این قطعات به شدت غنایی و مرزی شوبرتی است. سونات ها، در خواندن او در آن زمان، تفکرات صمیمی و خصوصی بودند که عمومی شدند اما به نظر نمی رسید که لازم باشد. با این حال، در روز جمعه، هر صدا اغلب نسبتاً روشن و افراطی بود – انفجارهای واقعی sforzandos، pianissimos با زبانی بسیار نرم. هر سونات با آزادی بداهه باز می شد، کاملاً زنده بود، قلبش بیشتر از سرش نشان می داد. با این حال، به دلیل تکنیک اوچیدا، رکاب زدن و دقت او، نمرات نیز به طور شفاف چند بعدی بودند. میتوانستید به راحتی الهامبخش هر خطی را بشنوید که در فوگ Op. فینال 110. آن زمان و اکنون، نواختن او متقاعدکننده بود. موسیقی بتهوون می تواند هر دو رویکرد را تحمل کند، حتی اقتضا کند.
در هر عملیات 109، سوناتا شماره. در 30 در شرق، باز شدن پرزرق و برق روشن تاج گرفت و به قدرت افتاد – بیشتر یک موج بود تا یک موج، اما، در خط طولانی فریبندهاش، همچنان از همان منبع میتپید. صداگذاری این اثر و دو اثر دیگر در برنامه ممکن است دشوار باشد تا یک ملودی را از ریتمهای درهمتنیده و انگشتنگاریهای حیلهآمیز به زبان بیاورید. در روز جمعه، اوچیدا برای تاکید بر نقطه مقابل، بدون اینکه حواس خود را از ملودیهای آوازی که پشتیبانی میکند، منحرف شود، در روز جمعه، وزن مناسبی را به هر انگشت میچسبد تا بر نقطه مقابل تأکید کند.
گاهی اوقات، به ویژه در Op. 110 سونات در A flat، صدای او به صدای لیدر از شوبرت نزدیک شد، که به نظر می رسید با باخ عوض می شود، زیرا آریوزو با فوگ پیچیده و سه قسمتی متناوب می شد. در دستان اوچیدا، آن پایان – به سبک بتهوونی، سفری از ناامیدی عمیق به اوج سرخوشی – به نوعی عظمت مقدس دست یافت.
او حتی در گزارش خود از Op. 111 در سی مینور. آریتا در پایان – پس از تم ساده و تغییرات اولیه روی آن، از جمله تمی که به طرز معروفی مانند نگاهی اجمالی به آینده موسیقی جازیتر در نوسان است – با تعداد زیادی امتیاز باقی مانده به پایان، به نظر می رسید که او از همه چیزهایی که قبلاً آمده بود فاصله می گیرد. او جهش بتهوون را به سوی کیهان دنبال کرد و تا آخرین اندازه زمزمه شده با او ماند.